برای بچه ها


بچه که بودیم کم توقع بودیم.
بچه که بودیم صبح به حرف های مامان خوب گوش میکردیم تا عصر بریم پارک.
بچه که بودیم میدونستیم که اگه لباسمون و خودمون بپوشیم یه جعبه شکلات جایزه میگیریم.
بچه که بودیم میدونستیم اگه تو مهمونی خیلی با ادب باشیم میتونیم شب دیرتر بخوابیم.
بچه که بودیم میدونستیم باید یه کار خوب بکنیم تا به چیزی که دلمون میخواد برسیم.
بچه که بودیم میدونستیم که هر کار خوبی یه جایزه ی خوب هم داره.

بچه که بودیم کم توقع بودیم.
.....ولی حالا پر توقع شدیم.

   میخوایم به هرچی که دوست داریم برسیم بدون اینکه یه کارخوب کرده باشیم.
   میخوایم خدا کمکمون کنه بدون اینکه به کسی کمک کنیم.

   چی شده که درس به این مهمی رو فراموش کردیم؟
   بیاید درسی رو که تو بچگی یاد گرفتیم و با هم مرور کنیم:
  اگه میخوایم اون جعبه شکلات رو داشته باشیم یا اگه میخوایم شب دیرتر بخوابیم-
باید بچه ی خوبی باشیم.باید کارای خوب کنیم.
خوب بودن رو که یادمون نرفته؟کار خوب کردن رو چطور؟








پاییز نزدیک است.

نزدیک تر از آنی که احساسش کنی.

نزدیک تر از  آنی  که بتوانی از دستش فرار کنی.

خودت را آماده کرده ای برای لرزیدن؟


گاه احساس میکنم باید عینکم را بر دارم و جهان را بدون عینک ببینم.

گاه می خواهم این پنجره ی کوچک شیشه ای را بشکنم تا چشمانم بتوانند در اسمان پرواز کنند.

.........و وقتی عینکم را برداشتم تا به تک تک ارزوهایم رنگ حقیقت بزنم - جایی را نمی دیدم.

اخه چقدر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

تا کی میتونیم خودمون و گول بزنیم.
تا کی میتونیم با کلمات خودمون و فریب بدیم؟
تا کی میتونیم با چشمای بسته راه بریم؟
تا کی میتونیم ببینیم و باور نکنیم؟
روزی میاد که می فهمیم خیلی دیر شده.
بیاین از حالا یه فکری بکنیم .